مصلی

بهشهر از جمله شهرهای زمینی است که منزل گاه هایی آسمانی  دارد و مردان بهشتی را در خود جای داده و از آن ها به گرمی و شور پذیرایی می کند.
یکی از این مکان های آسمانی که در آن پنج دلاور مرد عرشی، جمعه های هر هفته، نمازگزاران زمینی را تا جلوه گاه معراج راهنمایی می کنند، مصلای بهشهر است. متولیان شهر از جمله امام جمعه بهشهر با همت و یاری مردم خانه های نقلی و کوچک، اما بسیار زیبایی برای این 5 مرد مسافر کربلا ساختند که دیده ها را حیران و اندیشه ها را متوجه ی جایگاه  رفیع شان در بهشت می کند.


گلزار شهدا

بدون تردید ماجرای قبرستان بقیع و ناپیدا بودن قبر فاطمه ی زهرا را می دانید. در بهشتِ فاطمه ی بهشهر، ده  شهید از ارادتمندان و فرزندان فاطمه ی زهرا(س) خانه دارند. تنها تفاوت بین این دو جایگاه در این است که در قبرستان بقیع، ما، نام و نشان و اصل و نسب بی بی فاطمه را می دانیم، اما قبر مبارکش ناپیداست و در بهشت فاطمه ی بهشهر، ما، ده قبر شریف را به چشم می بینیم، اما نمی دانیم صاحبان  این قبور کیستند و اصل و    نسب شان چیست.  تنها یک چیز از میان تمام نشانی های شان در یادها جاری است و آن این که مردانی سلحشور و باصلابت و ایرانی و از پیروان زهرای اطهر بودند که به هنگام دفاع از حق، ناموس، خاک، عزت و شرف شان جسم و جان و نام ونشان خویش را برای خشنودی باری تعالی چون فاطمه ی زهرا(س) فدا کردند.


در بهشت فاطمه ی بهشهر قبور شهدا به همت شهردار وقت سنگ کاری شده و هر غروب پنج شنبه زیارتگاه عاشقان سوخته دل است.
    هرغروب پنج شنبه مردم بهشهر پیش از آن که دست فاتحه ای به سوی قبور بستگان خود دراز کنند، سری به مهمانان ناشناس اما آسمانی این مکان مقدس می زنند و خاطره ی رشادت های فرزندان این مرز و بوم را در حافـظه ی خود تازه می کنند و یا مادران شهیـد وقـتی پای در گلـزار بهشـت فاطمه می گذارند، پیش از آن که مهمان فرزندان شهید خود شوند، سری به فرزندان بی نام و نشان فاطمه ی زهرا(س) می زنند و فاتحه ای از روی اخلاص تقدیم شان می کنند، آن گاه به سمت خانه های نقلی اما پرنور فرزندان شهید خود راه کج می نمایند.



روستا

از بهشهر تا رستم کلا راه درازی نیست. در مسیر شهر نکا، تابلوهای نشانی تو را  هدایت می کنند به سمت آبادی عالم پرور و بزرگی به نام رستم کلا. مردم این دیار چون دیگر نقاط ایران کهن سال در طول هزاره ها و اعصار با مفـاهیـم ارزنده ی ایرانی و اسلامی خـو گرفتند و به ویژه نسبت به خاندان اهل بیت و پیروان راستین آن ها اردات دارند. این جا دل سوختگان عاشق کم نیستند و آن هایی که کبوتر خویش به معراج ابدی پرواز دادند در گوشه گوشه ی رستم کلا نشیمن گاه تنهایی دارند و با کبوتران شهید خود خلوت شبانه می کنند، اما آدمی هرچه به فضای ملکوت نزدیک تر می شود، الفت بیشتری با ساکنان آسمان برقرار می کند و اشتیاق و ولع او برای زیارت ساکنین جدیدتری از اهل ملکوت بیشتر می گردد.   
    وارد تکیه ی امام خمینی(ره) رستم کلا که شدی  دو قبر سنگ کاری شده در کنار سایر قبور به خاطر نوشته هایی که روی سنگ ها حک شده توجه ات را به خود جلب می کند.


نام شهید: گمنام؛ آن ها در رقابتی سخت برای رسیدن به معشوق نام و نشان گم کرده اند.
شهرت: آشنا؛ از گروه آشنایانی که شاید گذشت زمان ما را نسبت به این انسان ها غریب کرده است.
این خطوط را نوشته اند تا ما خود را گم نکنیم. تا ما آشنایان را غریب نپنداریم و فراموش شان نکنیم. این نوشته ها تلنگر هوشیاری است. تلنگری است برای به خاطر سپردن مقاومت و مبارزه ی مردانی که سالیانی نه چندان دور آرش وار و رستم گونه در برابر اهریمنان، از بهترین متاع دنیایی خود یعنی جان، دست کشیدند و خود را برای پاسداری از ایران عزیز و ارزش های کهن سالش فدا کردند.


روستا

خانه های بهشتی شهدای گمنام دور و نزدیک دارد. در فاصله ی 30 کیلومتری جنوب بهشهر در روستایی به نام یخکش از بخش هزارجریب، خنکای وجود شهیدی ناشناس از تبار نیکان روح انسان را لبریز از دیدار و زیارت می کند.
تنها و غریب، دور افتاده از خاک وطن، دوست و مهمان مردم پاک طینت یخکش در سرایی ابدی و بهشتی، مردی همنشین ملائک آرام گرفته و چشم انتظار دوستان زمینی خود است تا با آن ها دیداری تازه کند و حس غربت را از خانه ی دل بزداید.
اهالی یخکش و متولیان این آبادی برای این که این دلاورمرد را از تنهایی و غربت رهایی بخشند و به مردم جهان ثابت کنند که در مازندران هیچ مهمانی غریب نیست، بنای یادمان زیبایی را برای او درنظرگرفتند: و با  تلاش و پی گیری بی وقفه می کوشند تا هرچه زودتر این شهید عزیز را در قصر تازه ساختش سکنی دهند،  تنها به این خاطر که هرگاه اراده کردند، خود را، به ویژه در غروب های پنج شنبه مهمانش کنند.