گلزار شهدا

نپنداریم که شهدا موجوداتی فرا زمینی بودند و از آسمان فرود آمدند و چند صباحی را میان موجودات زمینی زیستند و برای خشنودی خدا از ناموس و شرف ما زمینیان دفاع کردند و در این راه به شهادت رسیدند و دوباره به آسمان رجعت کردند. نپنداریم که شهدا از ابتدای تولد خویش تا لحظه ی شهادت، معصوم و پاک و مقدس بوده اند و آنان فرشتگانی بوده اند در قالب آدمی. شاید بتوانیم در تعابیر ادبی و عرفانی خویش چنین پندارهایی داشته باشیم، اما واقعیت متفاوت است.
به یاد داشته باشیم همه ی شهدا و دو شهید گمنامی که در گلزار شهدای شهر تنکابن در بستری از عشق آرام گرفته اند،  چون ما از وجود خاکی و بُعد روحی برخوردار بودند. چون ما در نوسانات رفتاری خویش در پی حل معظلات درونی و بیرونی شان بوده اند. چون ما سر دوراهی انتخاب در پی تشخیصی درست بوده اند و گاهی روزها و ماه ها برای رسیدن به هدفی متعالی تحقیق و جستجو می کردند. ممکن بود مسیری را در  زندگی شان به اشتباه می رفتند و وقتی متوجه می شدند باز می گشتند، توبه و انابه می کردند و از خدا برای رسیدن به مسیر سعادت خالصانه و عاشقانه طلب یاری می نمودند. ازدواج می کردند. خدا به آن ها فرزند می داد، با ما دوست می شدند، کارمند و یا کارگر بودند و در عین حال در دوران پرالتهاب و بحرانی جنگ و دفاع از حریم عزت و آزادگی، تصمیم جدی گرفتند و تشخیص درست دادند و راهی را با عنایت خدای رحمان برگزیدند که به سرانجام نیکی چون شهادت در طریق الی الله ختم می شد.


خانه های عرشی دو شهید گمنام در گلزار شهدای تنکابن

دو شهید گمنام و عزیز گلزار شهدای شهر تنکابن نیز چون همه ی شهدای دیگر از چنین ویژگی و خصوصیاتی برخوردار بودند. برای رسیدن به این نتایج می توانید سری به خانواده های بزرگوار شهدا بزنید. چه آن هایی که پیکرهای پاک فرزندان رشید خود را شناسایی کردند و تحویل گرفتند و به خاک سپردند و چه آن  هایی که از چنین موهبتی برخوردار نبودند و هنوز چشم به راه بازگشت کبوتران خونین بال خویش هستند. آن ها به شما خواهند گفت که فرزند شهیدشان در خانه ی آن ها چشم به جهان گشود. در خانه و محیط خانوادگی آن ها بزرگ شد و بد و خوب را فهمید. به کارهای خانه و خانواده می رسید. دوست دیگران بود و ارتباط های متفاوت با سایرین برقرار می کرد. عصبانی می شد. حرف های شاد می زد. از فوت دوستان و نزدیکانش احساس غم و تأثر به او دست می داد.  در مزرعه کار می کرد و یا در تعاملات محلی و منطقه ای شرکت می نمود.
منتها چیز متفاوتی که ممکن است از آن ها بشنوید این است که: فرزند شهیدشان نمی توانست در خانه بنشیند و ببیند که بیگانگان می خواهند به زور وارد خاک کشورش شوند و امنیت و آرامش را از مردم وطنش سلب کنند.
شهدای گمنام گلزار شهدای تنکابن نیز به همین خاطر رفتن به جبهه های دفاع را بر ماندن در خانه ترجیح دادند و از جان و نام خویش گذشتند تا آرامش و امنیت هموطنان شان به راحتی و با هر تهدیدی از بین نرود.


روستا

پیش از آن که به شهر تنکابن برسی، منظره های بدیع و چشم اندازهای فرح بخش دشت تنکابن تو را به سمت روستای زیبایی به نام پلت کله راهنمایی می کنند، البته برای این که به بهشتی در گوشه ای از خاک این آبادی بروی و مردان مرد را زیارت کنی.



محوطه ی بیرونی زیارت گاه امام زاده سیدحسین روستای پلت کله تنکابن

در بهشت کوچک و زمینی روستای پلت کله، امام زاده ای خانه دارد به نام سیدحسین که از تبار پاکان و نامدارن عصر خویش بود. او تو را به سمت بارگاه نیمه کاره ای که متعلق به پنج مرد دلاور است خواهد برد و از آن جایی که اسامی شان را نمی داند، آن ها را تک تک و جدا جدا برای تو معرفی نخواهد کرد، بلکه با فرزانگی و متانتی غرورشکن خواهد گفت: این جا بهشت کوچک و زمینی پلت کله در جوار زیارت گاه من و در دل     دشت های سرسبز تنکابن است. این جا نفسی تازه کن و مقداری از آرامش بهشتی آن را به تبرک بردار و با خود ببر.
ساخت بنای یادمان شهدای گمنام روستای پلت کله ی تنکابن، با همت اهالی و پی گیری های صادقانه آقای احمد عصری، مراحل پایانی اش را به سر می برد. تلاش و همت خودجوش اهالی پلت کله در کار ساخت بنای یادمان شهدای گمنام بیانگر این است که آن ها می خواهند هرچه زودتر مهمانان عزیز خود را با تکریم و تواضعی صد چندان در بارگاه زمینی شان، آن گونه که شایسته ی آن هاست، جای دهند و بدین طریق گامی کوچک در ارج نهادن به مقام شامخ شهدا بردارند.
  

مزار مطهر و نورانی پنج شهید گمنام در روستای پلت کله تنکابن