مصلی

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است         برگیـر ز رخ پرده که مشتـاق لقـاییـم
ما چه ساده و کوتاه می اندیشیم. گمان می کنیم که شهدا برای دست یابی به بهشت یا فرار از عذاب جهنم، راه شهادت را برگزیدند، در حالی که برای رسیدن به بهشت می  توان خوب بود و خوب زیست بی آن که به مرگ لبخند بزنی و او را به مصاف با خود دعوت کنی. مانند اکثر عرفا و پارسایان و زاهدانی که در اعصار مختلف میان مردم زیستند و از آن ها نام نیکی هم برجای ماند.
وقتی جلوی در ورودی مصلای نماز جمعه ی شهر چالوس قرار می گیری و قبور مطهر پنج شهید گمنام را


ورودی مصلای نماز جمعه چالوس مزار مطهر پنج شهید گمنام

که با سنگ های مرمرین سفیدرنگ زیبایی تزیین شده اند، مشاهده می کنی، نخستین پرسشی که در اندیشه ات نقش می بندد این است که: به راستی برای این مردان الهی چه چیز مهم بود که از جان خویش گذشتند و مُردن را بر ماندن در دنیا ترجیح دادند؟ بر کدام پله از نردبان معرفت گام نهاده بودند که افزودن بر ذخائر نیکی در دنیا به نظرشان بسیار حقیر می آمد و تنها جان سپردن برای معشوق را بهترین گزینه و انتخاب می دانستند؟
آن ها با پیروی از اندیشه های عمیق مولا و مرشد خود، امام علی (ع)، و غور کردن در جملات فصیح و بلیغ قرآن و نهج البلاغه و پی بردن به معانی بلند نیایش های امیر مومنان، به خوبی دریافته بودند که:
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند              فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانـه کنـی هـر دو جهـانـش بخشـی              دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند
آن ها خدا را می خواستند نه بهشت او را و نگران نرسیدن به لقاءالله بودند نه نگران عذاب و دوزخ او. چرا که برای این شاهدان آسمانی و عاشقان الهی یار مهم بود نه پیرامون و اطرافش. از این رو در هر گفتگویی با معشوق، زمزمه ی وجودشان این بود:

    تو کمان گرفته ای و در کمین که به تیرم زنی و من غمین
                                    همـه ی غـمم بـود از همیـن که خـدا نکـرده خـطا کنـی


ورودی مصلای نماز جمعه چالوس مزار مطهر پنج شهید گمنام

گلزار شهدا

وقتی سکوت دامنه ی تب دارش را در فضای گلزار شهدای شهر چالوس پراکنده کرد. وقتی شب، سطح زمین را پوشاند و قبرهای کوچک و بزرگ خود را لابه لای تاریکی پنهان کرد. وقتی مردم شهر چالوس تمام  فاتحه ها و اشک های خود را به صاحبان قبوری که می شناسند تا انتهای عصر پنج شنبه تقدیم کردند و رفتند، بانویی در دل شب قد می کشد و آرام آرام به سمت مزار مطهر و نورانی 6 شهید گمنام گلزار شهدای شهر چالوس قدم برمی دارد و روی یک یک این خانه های بی نشان می نشیند، ابتدا یک حمد و توحید به روح مقدس و پاک شان تقدیم می کند، سپس برای هریک از این شهدای گمنام به جای مادران شان اشک می ریزد.
بانویی که از انتهای روشنایی می آید و خود را هر غروب پنج شنبه بر سر مزار شهدای گمنام می رساند، کسی نیست جز فاطمه ی زهرا سلام الله علیها. او جای خالی مادران شهدای گمنام را که هیچ گاه نتوانستند روی مزار شهید خویش اشک بریزند، پر می کند و برای  غربت و بی کسی شان اشک می ریزد.


مزار مطهر دو شهید از شش شهید گمنام گلزار شهدای چالوس